درس سوم: " انگیزش"
تا به حال شنیده اید کسی بگوید " حالش را ندارم ". ممکن است به سینما با رستوران دعوت شوی، بخواهی کمدت را تمیز کنی یا تکلیفی را انجام بدهی که خوشایندت نیست، اما می گویی " حالش را ندارم." بیشتر ما گاه گاهی این جمله را گفته ایم.
هر وقت که می گویی " حالش را ندارم " خیلی سریع فلسفه زندگی ات در باره اینکه زندگی چطور عمل می کند را بیان کرده؛می گویی که زندگی چنین چیزی است. در زندگی کاری انجام نمی دهی تا زمانی که... تا وقتی که... بله تا وقتی که دوست داشته باشی که انجامش بدهی.
حالا سوالی که پیش می آید این است: چقدر طول می کشد تا احساس کنی که دوست داری این کار را انجامش بدهی؟ ممکن هست چند دقیقه ای منتظر بنشینی و به یکباره دلت بخواهد انجامش بدهی؟ شاید یک ساعت صبر کنی تا احساس کنی که دوست داری آن را انجام بدهی. شاید چند ساعت؟ یک روز؟ یک هفته؟ یک ماه؟ شاید هم یک سال؟ مسأله این جاست که وقتی منتظر می نشینی تا به آن جایی برسی که احساس کنی دوست داری کاری انجام دهی،منتظر درخشش ناگهانی کلمه ای در زندگیت هستی که با حرف "م" شروع می شود. کدام کلمه است که با حرف "م" شروع می شود و تو در انتظار آن هستی؟ اغلب مردم در جواب می گویند مشوق؛ حدس خوبی است، اما این منظور ما نیست. مادیات یا معنویات هم نیست. مداوا هم نیست. کلمه ی " مامان" یا مادری که شما را به این کار وادارد هم نیست.حرف "م" نشان دهنده ی کلمه ی معجزه است. شما منتظر معجزه اید. چرا یک معجزه؟ برای اینکه دلت می خواهد گوشه ای بنشینی، دست روی دست بگذاری و هیچ کاری انجام ندهی، تا این که ناگهان موفقیتی برایت پیش آید و تو را سرشار از انرژی، انگیزش، میل به پیشرفت و موفقیت و خواستن کند؛ نیرویی که تو را به انجام کار ترغیب کند، بدون این که از جایت تکان خورده باشی. شما اسم چنین راهبردی را چه می گذارید؟ ما اسمش را انتظار برای معجزه می گذاریم. نمی توان بهترین طرح زندگی را در قالب چنین رفتاری پیدا کرد. منتظر معجزه نباش؛ باید معجزه بیآفرینی.
هنگامی که دانستی در زندگی اولویت با چه چیزی ست، انگیزه یا عمل؟ می توانی معجزه کنی. اغلب مردم در جواب به این سؤال می گویند: انگیزه مهم تر است؛ اما خبر خوشحال کننده این است که جواب، عمل است. اگر به اندازه کافی صاحب انگیزه هستی که بسیار خوب است، اما اگر انگیزه نداشته باشی چه؟ آن گاه برمی گردی به سمت انتظار برای وقوع یک معجزه. راز پیروزی تو در این است: اول عمل کن، انگیزه به دنبالش خواهد آمد.این در واقع چیزی است که همیشه اتفاق می افتد. برای مثال: زمانی را به خاطر بیاور که به جایی دعوت شده بودی و میلی به رفتن نداشتی، دعوت به یک کنسرت، دوره ی خانوادگی، یا مسابقه ی کشتی. به هرحال با خواهش و التماس و اصرار، یا حتی تهدید از شما می خواهندبروی و تو هم سرانجام با بی میلی نمام قبول می کنی. البته بعد از اینکه در دلت قسم خوردی که تمام مدت باید حالشان را بگیری،چرا که آنها باید بهای اصرارشان را بپردازند.به هرحال کمی بعد از رسیدن و در کمال تعجب شروع به لذت بردن می کین. در واقع اوقات خیلی خوشی را می گذرانی؛ بهتر از تمام اوقاتی که در ماه های اخیر داشته ای.حالا انگیزه ات از رفتن چه بود؟ هیچی؛ تو نمی خواستی بروی، اما به هرحال رفتی. با عمل کردن، خودت را در موقعیتی قرار دادی که انگیزه بتواند به دنبال آن بیاید. انگیزه و انرژی ات همراه با عمل تو بالا می رود.
بنابراین، راز انگیزه " تنها عمل به آن " است. اعم از این که کاری را دوست داشته باشی یا نه. اول عمل ک و بعد انگیزه اش را به وجود بیاور. انرژی خاص خود را بیافرین.
این موضوع، به خصوص در مورد چیز هایی صادق است که برایت لذت بخش است. در نظر بگیر برای رفتن به سینما با دوستانت قراری گذاشته ای، اما مشکلی در محیط کار پیش می آید و وقتی به خانه می رسی، " احساس می کنی دوست نداری به سینما بروی" اگر قرار را به هم بزنی حالت بهتر می شود؟ نه! آنوقت دو تا مشکل پیدا می کنی. نه تنها روز بدی را پشت سر گذاشته ای، بلکه عصبانی هم هستی، چون برنامه ات را به هم زده ای ( البته فراموش نکن که این انتخاب خودت بوده است).
به هر شکلی که شده سینما برو. هر چیزی را که برنامه ریزی می کنی انجام بده. اجازه بده انرژیت همراهی ات کند. اول عمل کن؛ انرژی و انگیزه به دنبالش خواهد آمد.
با بعد که می خواهی به خودت بگویی " حالش را ندارم "، یک لحظه مکث کن. به خودت یادآوری کن که داری انتخاب می کنی که به انتظار معجزه بنشینی .آن گاه به جایش انتخاب کن که یک معجزه خلق کنی. هر طور که شده عمل کن. هر کاری که لازم است انجام بده؛ اعم از این که دوست داشته باشی یا نه. برای خودت انگیزه بساز. سطح انرژیت را بالا ببر.