مشاوره پيش از ازدواج
ثبت نام كاربر
|
ورود
صفحه اصلی
مشاوره کنکور سراسری
مشاورین مرکز
مقالات
بیش فعالی
علايم بيماريهاي اعصاب و روان
داروها
ایمی پرامین
سرترالین
فلورازپام
سیتالوپرام
کلرادیازپوکساید
ریسپریدون
کلونازپام
آلپازولام
فلوکستین FLUOXETINE
متادون
ارزیابی بیش فعالی
گفتار درمانی
اوتیسم
بازی درمانی
اختلال دو قطبی
افسردگی
وسواس فکری
روال مشاوره بیماران ایدزی
تستهای روانشناسی
تست روانشناسی
MBTI تست
تست هوش جدید
تست اراده
تست شجاعت
تست نیمکره های مغز
تست شخصیتی
تیـپ شخصیتی
خونگرم هستید یا نه؟
تست خشونت و استرس 2
تست روانشناسی نقاشی
نمره اعصاب شما چند است؟
هنگام عصبانیت چه میکنید؟
تست شناخت احساسات
رابطه شخصيت با گروه خوني
تست سلامت روحی و روانی
تست روانشناسی اولویت زیگموند فروید
خدمات مرکز
معرفی محصولات
همایش ها
راه های جستجوی منابع پژوهشی
منابع و وب سایت های فارسی
وب سایتهای انگلیسی
فصلنامه های پژوهشی
کنفرانس ها
لینک های مفید
خبرگزاری ها
ايلنا
ايكنا
ايسنا
ايپنا
ايانا
الف
آنا
ايرنا
آريا
آموزش
سلامت
دانشجو
حيات
جام جم
بسيج
برنا
باشگاه خبرنگاران جوان
واحد مركزي خبر
وفا
قدس
فلسطين
شبكه خبر
روزنامه ها
ابتكار
ابرار
اسرار
اطلاعات
اعتدال
جمهوري اسلامي
خراسان
دنياي اقتصاد
رسالت
سياست روز
قدس
كيهان
مردم سالاري
همشهري
سايت هاي معتبر كودكان
ترانه، نقاشي،شعر،موسيقي
روانشناسي كودك
بازي،سرگرمي، چيستان
راهنمايي بارداري و بچه داري
داستان سرايي،چيستان،گالري عكس و نقاشي
نقشه سایت
درباره ما
تماس با ما
مترجم سایت
مترجم سایت
مشاوره پيش از ازدواج و اطلاع رساني به جوانان
مشاوره پيش از ازدواج و اطلاع رساني به جوانان
بدون تردید ازدواج یكی از باارزشترین و مقدسترین وقایع و فعالیتها در زندگی اكثر بزرگسالان است كه نه تنها مورد پذیرش و تایید اقوام و ملل مختلف در دنیا است بلكه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تاكید واقع شدهاست، چنانچه در دین مقدس اسلام ازدواج به عنوان یكی از اركان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است. (من تزوج فقد احرز شطر دینه، فلیتق الله فی الشطر الثانی۱) در فرهنگ ما نیز ازدواج سنتی خوشایند است كه نه تنها خانوادهها، بلكه بیشتر جوانان هم، چه پسر و چه دختر آن را دوست دارند و انتظار دارند كه در سن و موقعیت مناسب ازدواج كنند تا با تشكیل خانواده از دروازه ورود به دنیای بزرگسالی و استقلال بگذرند. در عین حال رسیدن به استقلال با خود مسئولیتهایی هم به همراه میآورد. با تشكیل خانواده جدید، جوان دیگر خود را تنها فردی از خانواده اولیهاش نمیداند، بلكه میبیند خود تشكیلدهنده و بوجودآورنده سلول جدیدی از جامعه، یعنی یك خانوار تازه است. این آگاهی در خود، هم احساس خوشحالی و افتخار دارد و هم اضطرابی كه با قبول هرگونه شرایط تازه همراه است: اینكه آیا میتواند با شخص دیگری كه به هرحال فرهنگ خانوادهاش با فرهنگ او تفاوت دارد و با طرز فكر و باورهای دیگری بزرگ شدهاست عملاً به تفاهم و توافق برسد؟ آیا همین كه یكدیگر را دوست داشتهباشند كافی است؟ و در صورت بروز اختلاف چطور باید با آن روبرو شوند؟ و دهها سوال دیگر كه جوان به دلیل عدم تجربه پاسخ كاملی برای آن ندارد و همین باعث بروز نگرانی و اضطراب برای او میشود. علاوه بر این پس از غلبه بر تمام این دلواپسیها و پاسخ به پارهای از این سوالات و گرفتن تصمیم نهایی كه منجر به ازدواج دو جوان میشود در شرایط تازه، سوالات جدیدی هم مطرح میشود كه خود باعث بروز نگرانیهای تازهای میشود. اگر چه ازدواج و تشكیل خانواده امری مقدس و باارزش است اما چه بسا این ارزش وابسته به حفظ و دوام آن است، چه، ازدواجی كه منجر به طلاق شود از ارزش خاصی برخوردار نبوده باعث سرزنش زوجین نیز میشود. آمار جاری نشان میدهد كه ۹۷% از جمعیت بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یكبار ازدواج كردهاند(كارتر، ۱۹۷۳). برطبق آمار جهانی نرخ ازدواج در طول ۱۵ سال گذشته تقریباً ثابت ماندهاست اما متاسفانه این وضعیت در مورد نرخ طلاق صادق نمیباشد. آمار نشان میدهد كه نرخ طلاق امروزه به مراتب بیش از گذشته است كه در این میان ایالات متحده امریكا بالاترین نرخ طلاق را در دنیا دارا میباشند، بطوریكه میزان طلاق در این كشور ۴۰% مجموع ازدواجها را تشكیل میدهد. در ایران نیز این آمار برای جمعیت شهری ۱۲% بوده است كه با توجه به ارزشهای مذهبی و سنتهای دیرین خانوادگی و اصالت و باور به زندگی مقدس زناشویی به یقین باید آمار طلاق در ایران از روند كندتری برخوردار باشد.
هرچند ازدواج به عنوان یك نهاد جهانی همچنان پایدار است و پایدار خواهد ماند، لكن نرخ ازدواج در دهههای اخیر افزایش نیافته است و برعكس نرخ طلاق بویژه در جوامع غربی، از جمله امریكا، رو به افزایش است (۵۰% درصد از ازدواجها به طلاق میانجامد).
اما چه چیز باعث میشود كه بسیاری از زوجهایی كه غالباً با این عبارت كه «تنها مرگ ما را از یكدیگر جدا میكند» زندگی مشترك خود را آغاز میكنند و در ابتدا نسبت به این عبارت احساس تعهد دائمی دارند، پس از مدتی با مشكلات زیادی روبرو شده و در نهایت به جای مرگ، طلاق آنها را از هم جدا میكند، و كار به جایی میرسد كه نسبت به هم پرخاش و نزاع نموده و در مواردی كار به متاركه و طلاق میانجامد. آنچه مسلم است دو زوج جوان كه از آغاز با دیدی غلط و محدود وارد زندگی زناشویی میشوند و برای خود بنایی رویایی و سراسر ایدهآل تصویر میكنند، از آنجا كه اطلاعاتشان از یكدیگر و از امكانات و تواناییهای هم بسیاری محدود و ناقص است و چه بسا با وهم و خیال خواستند برای خود دنیایی بسازند پس از گذشت چند ماه و یا حتی چند سال زندگی مشترك به فكر حسابرسی و ارزیابی میافتند و درمییابند آنچه تصور كردهاند باطل و بیحساب بودهاست و این سرآغاز مشكلات جدیتری میباشد. تحقیق كارشناسان خانواده نشان میدهد حدود ۵۰% از زوجها، ازدواج خود را در نهایت ناموفق ارزیابی میكنند. در هر حال تشكیل زندگی زناشویی مرحله انتقالی دشوار و پیچیدهای است، چرا كه ازدواج مستلزم از نو تعریفكردن افراد برای خود و توسط والدینشان است. در ازدواج زن و مرد نیاز دارند خود را در قالب نقشهای جدید بپذیرند و این مهم بدون آگاهی از مسائل مختلف مربوط به زندگی زناشویی و خصوصیات متفاوت زن و مرد امكانپذیر نمیباشد. تحقیقات و شواهد بسیاری نشان میدهد كه در جوامع امروز، زوجهای جوان در اوایل زندگی با مسائل و مشكلات گوناگون و گاه شدیدی مواجه هستند. بنابراین پیشنهاد اصلی و اساسی، بهرهمندی از خدمات مشاورهای پیش از ازدواج است تا زن و مرد با آگاهی هرچه بیشتر و تجهیز به دانش كافی در ارتباط با خود، ویژگیهای خود و ویژگیهای همسر آینده و نیز اهمیت و اهداف ازدواج به این دوره پویا و شكوفا در زندگی خود با آرامش بیشتری گام نهند. به بیان دیگر مرد و زن هر دو از آموزشهای پیش از ازدواج به ویژه در ارتباط با انتظاراتی كه از آنها به عنوان زن و شوهر میرود، سود میبرند. در جوامع امروز، زندگی انسانها در تمامی ابعاد دستخوش تغییرات سریع و شگرفی بوده است. بازتاب ماهیت پیچیده این تغییرات و تحولات در زندگی فردی و اجتماعی افراد كاملاً محسوس است. ازدواج و زندگی زناشویی و تشكیل خانواده نیز از این قاعده مستثنی نیست. زن و مرد به دلایل متعدد از جمله شناخت ناكافی از یكدیگر، انتظارات و توقعات غیرواقعی از ازدواج و همسر، مشكلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی، لاجرم میبایست مسائل و مشكلات بسیاری را در ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی و روابط نزدیك و صمیمانه با یكدیگر تجربه كنند. طبق طبقهبندیهای تشخیص روانپزشكی مسائل و مشكلات زناشویی و خانوادگی یكی از بالاترین علل رجوع به كلینیكها و مراكز خدمات مشاورهای است كه این خود گواه صحت مطالب ذكرشده است. بطور خلاصه ازدواج و تشكیل خانواده برای همه انسانها یك نیاز طبیعی است كه از فطرت و آفرینش ویژه آنان سرچشمه میگیرد و نباید آنرا یك قرارداد متعارف اجتماعی تلقی نمود كه در صورت عدم تحقق آن آسیبی به نظام اجتماعی وارد نمیشود بلكه برعكس هرگونه آسیبی به این بنیاد مقدس پیامدهایی را در تحول ساختاری كلی جامعه و نظامهای ارزشی و فرهنگی آن به دنبال دارد. جای آن دارد كه برای حفظ كانون مقدس خانواده از هر تلاشی فروگذار نشود كه در این میان
مشاوره پیش از ازدواج
یكی از راههای مناسب برای حفظ تداوم خانوادههاست و از آن جهت كه بیشتر جنبه پیشگیری دارد تا درمان، اهمیت بالاتری نیز پیدا میكند. اسلام نیز كه خانواده را پیمانی مقدس بین یك زن و مرد میداند و ثمره ازدواج را انس و آرامش خانوادگی و فردی بیان میكند (سوره روم، آیه ۲۱) بر اهمیت مشاوره تاكید داشته و بارها در قران كریم به مشورتكردن توصیه میكند: «در كارها مشورت كن، پس هنگامی كه تصمیم گرفتی به خدا توكل كن»۴ امام علی (ع) نیز میفرمایند: «مشورت كنید كه موفقیت و رستگاری از مشاوره بدست میآید.»
آموزش زوجهای جوان معمولاً یكی از برنامههای رسمی و غیررسمی خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی است. زوجهای جوان كه اغلب از دو فرهنگ (و خردهفرهنگ) متفاوت اثر پذیرفتهاند، به منظور افزایش سطح رضامندی در تشكیل خانواده و افزایش ضریب اطمینان از تشكیل خانواده جدید، باید آموزشهای لازم را كسب نمایند. برخی از عواملی كه این ضرورت را بیشتر جلوه میدهند عبارتند از:
۱. اشتباهات والدین خود را تكرار نكنند و بر عادات بدی كه در خانواده خود فراگرفتهاند غلبه كنند.
۲. نقاط ضعف و قوت خود و طرف مقابل را بشناسند و در قبال آن مسئولیت بپذیرند. اغلب همین شناخت و احساس، تفاوت بین موفقیت و شكست در زندگی زناشویی است.
۳. انتظارات واقعبینانه از زندگی زناشویی بدست آورند و از انتظارات رویایی و غیرواقعی دست بردارند.
۴. بدانند كه چه انتظاری از خود و از همسر خود و از ازدواج دارند. این انتظارات بنیان ایمان و اعتقاد به زندگی را شكل میدهد.
این آموزشها به شیوههای گوناگونی میسر است از جمله: آموزش از طریق تشكیل كلاسهای رسمی و غیررسمی، توزیع جزوات، تشكیل كلاسهای پرسش و پاسخ و بحثهای گروهی، طرح موارد مبتلا به اكثریت و...
از نظر تاریخی در حرفههای كمكی، مشاوران و رواندرمانگران نخست با فرد، سپس با زوجین و در نهایت با كل خانوده كار میكردند. مشاوره ازدواج در آمریكا از مشاوره و رواندرمانی فردی و نیز مطالعات خانواده و آموزش خانواده نشات گرفته است (نیكلز ۱۹۷۹)
در سال ۱۹۸۸ انجمن بینالمللی مشاوران ازدواج خانواده (
I.A.M.F.C
)، ملاكهای تربیت مشاوران و درمانگران ازدواج و خانواده را تعیین كرده است. ویژگیهای كلی این ملاكها عبارتند از: توسعه دانش و مهارت در مبانی مشاوره (فردی، گروهی، شغلی، بینفرهنگی)، تاكید بر مشاوره فردی ازدواج و سیستمهای خانواده، تاكید مفهومی بر سیستمهای خارج از خانواده كه با سیستم خانواده در تعامل هستند، آموزشهای بالینی شامل نظارت بر كار عملی درمانگر با افراد (زوجها و خانوادهها) و ادغام روشهای مشاوره فردی و رویكردهای سیستمی در كار با افراد (زوجها و خانوادهها).
در ایران برنامه تربیت مشاوران، سابقهای ۳۰ ساله دارد، اگرچه هنوز این موضوع به طور كامل برای جوانان در آستانه ازدواج جا نیافتاده است. تاسیس و گسترش مراكز مشاوره از مهمترین گامها و مسئولیتهای نظام اسلامی جامعه است تا از این طریق بتوان به خانوادهها، در جهت رشد سالم و مطلوب و نیز پویایی و شكوفایی استعدادهای همه اعضاء خانواده و پیشگیری از اختلافات و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی كمك كرد.
بدیهی است موفقیت و كارایی مراكز مشاوره منوط به برخورداری از وجود مشاوران صالح و متخصص و كارآمد است. در هر حال در دنیای امروز ضرورت وجود کلاسهای مشاوره هر چه بیشتر احساس میشود.
در ايران ازدواج كاملاً مذهبي
انجام مي گيرد. عاقد خطبه ديني مي خواند و عقد را جاري مي كند و اين امر را در اسناد رسمي ثبت مي نمايند و ضوابط و شرايط را در عقد نامه مي نويسند. در امر ازدواج و تشكيل خانواده در جامعه هاي گوناگون ، اهداف و انگيزه هاي متعددي وجود داشته است.
در مكتب اسلام
اين اهداف و انگيزه
ها بدين قرار ذكر شده است:
1-ايجاد كانون آسايش و آرامش براي زن و مرد
يكي از مهمترين و شايد اولين انگيزه ازدواج براساس اين مكتب ، ايجاد كانوني است كه در آن زن و مرد احساس آرامش كنند . زيرا زنان آرامش دهنده رواني مردانند و زن و مرد به دوستي با هم نيازمندند .
در قرآن كريم آيه 21 ، سوره روم خداوند مي فرمايد :
" از نشانه هاي او ( خدا ) اين است كه از خود شما برايتان همسراني آفريد تا در كنار آنها آرام گيريد و ميان شما دوستي وصميميت به وجود آورد . به راستي براي مردمي كه بينديشند در اين كار نشانه هايي است ."
2- حفظ عفت و پاكدامني
پيامبر اكرم (ص)مي فرمايد :" آن كس كه ازدواج كند نيمي از دينش را حفظ كرده است و بر اوست كه نصف ديگر را از خطر دور بدارد ."
3ـ دوستي ، محبت و عشق
ازمحبت نار نوري مي شود وز محبت ديو حوري مي شود
روان شناسان يكي از نيازهاي اساسي و مهم آدمي را نياز به محبت ذكر كرده اند . آدمي در هر سن و مرحله اي از حيات خويش به محبت احتياج دارد و علاقه مند است كه ديگران او را دوست بدارند وبه او مهر بورزند.
يكي از راه هاي مهم و مؤثر ابراز مهر و محبت و برقراري دوستي بين زن ومرد ، ازدواج است . آثار محبت و تبديل آن به عشق و علاقه وافر و همبستگي عميق رواني و عاطفي ، پيوند زن و مرد را تحكيم بخشيده ، فضاي خانواده را به فضايي صميمي ، گرم ، پرطراوت ، شاداب و بالنده مبدل مي كند .
محبت كردن و محبت ديدن ، رضايت خاطر پديدميآورد و تعادل رواني زن و مرد را ممكن
ميسازد . محبت صفا دهنده وجود است و شفابخش دردها .
4ـ برقراري تعادل در وجود آدمي ، تأمين سلامت جسم و روان،رهايي از تنهايي
يكي از انگيزه هاي مهم ازدواج تأمين سلامت جسم و روان زن و مرد از طريق ارضاي احتياجات جسماني و رواني است . نياز به امنيت خاطر ، نياز به معاشرت ، نياز به درددل ، نياز به تغذيه و ...كه اگر به درستي و به موقع ارضاء نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند ، نابساماني ها و زيان هاي فراواني را در زندگي فردي و اجتماعي پديد مي آورند . لذا ازدواج از عوامل مهم و مؤثر در ايجاد آرامش و سكون آدمي و سبب اساسي تعادل وجود است .
ازدواج به زندگي زن و مرد جهت مي بخشد و مرد و زنِ نگران ، مضطرب و سركش را آرام ساخته ، موجبات حفظ سلامت تن و روان آنان را فراهم مي كند .
خودداري از ازدواج و در نتيجه عدم ارضاي پاره اي از نيازهاي آدمي ممكن است زمينه اختلالات عاطفي و بيماري هاي جسماني و رواني را مساعد سازد و خروج از اعتدالِ وجود را ممكن نمايد .
5ـ كمك به رشد و تكامل يكديگر
يكي ديگر از انگيزه هاي ازدواج كمك به رشد و تكامل زن و مرد است . زيرا محيط گرم و صميمي و فضاي پر مودت و محبت خانواده فرصتي براي تبادل انديشه ها ، رشد اجتماعي ، فرهنگي و اخلاقي زن و شوهر و ديگر اعضاي خانواده است .
در سازمان خانواده،افراد تحت تأثير دانش ها ، بينش ها و ديدگاه ها و مهارت هاي يكديگر هستند . در اين فضا پاره اي از استعدادهاي زن و مرد و ديگر اعضاي خانواده شكوفا مي گردد ، احساس و قبول مسئوليت و رشد اجتماعي ممكن مي شود و تعامل حاكم بر اين فضا به رشد شخصيت افراد كمك مي كند .
6ـ داشتن فرزند و يا فرزنداني سالم و شايسته
ميل به داشتن فرزند و تداوم نسل ، از انگيزه ها و اهداف مهمي است كه همواره در دوره هاي مختلف تاريخي موجب ازدواج و تشكيل خانواده شده است .
در قرآن كريم آمده است كه :
" پديد آورنده آسمانها و زمين ، براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد و از چارپايان جفتها، تا بر شمار شما بيفزايد . هيچ چيز مانند او نيست و اوست شنوايي بينا ."
وظايف و كاركردهاي اساسي خانواده
با توجه به اين كه خانواده يكي از تأسيسات اجتماعي است كه در دوره هاي مختلف تاريخي و در جوامع گوناگون وجود داشته و هم اكنون نيز به صورت هسته اي گسترش يافته ، داراي كاركردهاي مختلفي است . در جامعه هاي گوناگون،اين كاركردها و وظايف به دلايل فرهنگي ، مذهبي ، اجتماعي و اقتصادي يكسان نيست .اهم اين كاركردها عبارت است از :
1ـ همكاري در امور توليدي و اقتصادي خانواده
2ـ همفكري و همكاري در امور مربوط به تغذيه و بهداشت و ديگر كارهاي خانه
3ـ تكميل و تكامل زن و شوهر و ديگر اعضاي خانواده و كمك به رشد اخلاقي ، اجتماعي و عقلاني يكديگر
4ـ توليد مثل و داشتن فرزند
5ـ ارضاي تمايلات عاطفي
6ـ تأمين امنيت روحي اعضاي خانواده
7ـ پرورش و آموزش كودكان و نوجوانان
فاصله سني مناسب براي ازدواج
چه كنيم كه خانواده اي با دوام و مستحكم داشته باشيم؟
اين سئوالي اساسي است كه هر جواني در آستانه ازدواج مصمم به يافتن پاسخ آن است، گرچه پاسخگويي به آن بعد از ازدواج هم داراي اهميت است. جالب است كه بدانيم جواب شرع، عقل، علم و عرف به اين سؤال يكسان است. و آن يك كلمه يعني كفو همديگر بودن است. كفو هم بودن همسر يعني تناسب، همشأني و همطرازي و در اصطلاح عرف يعني با هم جور بودن.
ازدواج پيوند بين دو انسان و دو خانواده است كه اجزاء اصلي و اساسي آن، زن و مرد مي باشند و هر قدر بين اين اجزاء و عناصر هماهنگي، تناسب و سنخيت بيشتري باشد، آن پيوند استوارتر، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. و به تعبيري سنخيت و همتايي سبب جذب و پيوند است. به عكس، هر چه اين تناسب و هماهنگي كمتر باشد، زندگي سست تر، تلخ تر، كم ثمرتر و ناپايدارتر خواهد بود. علم و تجربه گوياي آن است كه علت اساسي بيشتر ناهنجاري ها و ناسازگاري هاي زندگي زناشويي، عدم تناسب و ناهماهنگي بين زن و شوهر است، بنابراين شناخت اموري كه موجب هماهنگي و تناسب بين زوجين است ضروري و لازم مي باشد و به هيچ وجه نبايد اين مسئله را به بعد از ازدواج موكول كرد. يكي از امور مسئله تناسب و هماهنگي در سن زوجين است. در روايات اسلامي به صراحت، هم كفو بودن مطرح شده است.
پيامبر اسلام مي فرمايد: با همسان و هم شأن خود ازدواج كنيد.
مي توان گفت اسلام معيار و دلايل هماهنگي در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعيت هاي موجود در جامعه و استدلال هاي علمي در اين مسئله نظري بيفكند به راحتي پي خواهد برد كه همسر دلنشين و مورد پسند همسري است كه داراي هماهنگي و تناسب سني باشد. قابل توجه است كه كفو هم بودن از نظر سن، تفاوت در سن است نه تساوي ؛ زيرا اين تفاوت در آفرينش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.
در مطلب ذيل ابعاد مسئله مورد نظر از ديدگاه علم و عرف مورد بررسي قرار گرفته است:
فاصله سني مناسب ميان زن و شوهر را مي توان
4- 3
سال در نظر گرفت. البته اين بدان معنا نيست كه اگر يكي دو سال به اين سنين افزوده و يا از آن كاسته شود، حتماً نبايد ازدواجي انجام گيرد. شايد بتوان گفت كه اگر تمام زمينه ها بررسي شده باشد و مشكل خاصي ديده نشود، مي توان فاصله سني را به ديده اغماض نگريست، ولي در عين حال بهترين و مناسب ترين فاصله سني
4-3
سال است. طبيعي است كه اگر ساير شرايط نيز مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمي تواند موفق باشد.
1. مشكل عدم درك مطلوب يكديگر
وجود فاصله سني زياد موجب آن مي شود كه زن و شوهر نتوانند به خوبي يكديگر را درك نمايند. فردي با داشتن بيست سال سن بيشتر، طبيعي است كه مي تواند از تجارب بيشتري برخوردار باشد يا لااقل مي تواند چنين احساسي داشته باشد. لذا اين مسئله زمينه اي فراهم مي كند كه شخص ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد يا طرف مقابل بيش از اندازه احساس كوچكي نمايد و هميشه در حال اضطراب و تشويش باشد و بالاخره از اداره زندگي درمانده شود و همين مورد زمينه عدم تفاهم را به وجود مي آورد كه خود سبب پديد آمدن مشكلاتي عظيم در روابط زناشويي خواهد شد. اينان اغلب در وضع و موقعيتي هستند كه توافق روحي ندارند و نمي توانند مسائل و مواضع يكديگر را درك كنند.
2. عدم تناسب در تواناييهاي جسمي
وقتي كه فاصله سني بين زن و شوهر زياد باشد، هر يك در دوره اي از زندگاني به سر مي برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت هاي عمده دارند. مثلاً زني كه هفده سال دارد، در دوران جواني به سر مي برد و همسر او كه در 35 سالگي است، به مرز ميان سالي نزديك شده است. يكي غالباً فعال است و ديگري زودتر خسته و در اوقاتي منفعل مي شود، گاه اين خستگي و انفعال از طرف همسر جوان به خوبي مورد تجزيه و تحليل قرار نمي گيرد و به حساب كم كاري گذاشته مي شود، يا به عنوان شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت مطرح مي گردد، و وقتي كه با اين عنوان طرح مي نمايد، طبيعي است كه طرف مقابل احساس ناراحتي مي كند و ممكن است اين امر عاملي براي برانگيختگي او شود و در نتيجه محيط امن خانه تبديل به فضايي ناامن و غير قابل تحمل شود. در حالي كه مرد قصد شانه خالي كردن از مسئوليت را ندارد ولي از طرف همسرش متهم به تنبلي و بي مسئوليتي مي شود و از آنجا كه در چنين مواردي مرد تنبلي را نمي پذيرد، مجادلاتي در مي گيرد.
3. انعطاف پذيري كمتر فرد بزرگتر
وقتي دو جوان با يكديگر زندگي مي كنند، به دليل جواني انعطاف پذيري بيشتري دارند. فرد در سنين پايين تر چون نهال جوان است، امكان تغيير فراواني را دارد. اما درختان، مجال كمتري براي تغيير باقي گذاشته اند.
وقتي كه دو نفر جوان با هم ازدواج مي كنند، براي دست يافتن به سازگاري تلاش مي كنند به نظر همديگر توجه مي كنند و خود را طوري تطبيق مي دهند كه مورد پسند ديگري واقع شوند و بدين ترتيب رضايت طرف مقابل را جلب نمايند، حال آنكه با افزايش سن، انعطاف آدمي كاهش مي يابد و همين امر در زندگاني مشترك معضل آفرين است.
4. پيدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصله هاي سني زياد باعث مي شود كه زوجين سوء ظن هايي نسبت به يكديگر پيدا كنند و ممكن است حتي نتوانند دلايلي هم براي اين گونه افكار ارائه نمايند.
5. عدم ارضاي غرايز
يكي از اهداف ازدواج، ارضاي غرايز است و اين خود مي تواند عامل مؤثري در تداوم زندگي خانوادگي باشد. اما در سنين بالا، به لحاظ غريزي افول مي نمايد، به نحوي كه زوجين نمي توانند موجبات رضايت يكديگر را در روابط زناشويي به نحو مطلوب تأمين نمايند و همين امر ممكن است موجبات درگيري را فراهم آورده، محيط خانواده را متشنج كند. اين مسئله در موارد چشمگيري به بروز افسردگي در زنان جوان مي انجامد و در برخي از زناني كه خويشتندار و باتقوا نباشند، گرايش به انحرافات و لغزشها ديده مي شود.
6. امر و نهي پيوسته فرد بزرگتر
در چنين خانواده هايي فرد بزرگتر به دليل داشتن تجربه، خود را ملزم مي داند كه مدام به همسر خود امرو نهي كند و امر و نهي بيش از حد- كه هميشه مبتني بر حق نيست، بلكه سليقه نيز در آن سخت مداخله مي كند - موجبات ناراحتي همسر را فراهم مي آورد. فرد بزرگتر احساس مي كند كه بايد فرد كوچكتر را تربيت كند و حال آنكه او انتظار دارد كه با همسر زندگي كند، نه آنكه همسر وي نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهي و تربيت وي مبادرت نمايد. البته زن و شوهر بايد براي تكامل وتعالي يكديگر تلاش كنند.
7. كمرويي
يكي از مواردي كه در اين گونه خانواده ها ديده مي شود، اين است كه فرد كوچكتر دچار نوعي كمرويي رنج آور است و نمي تواند به راحتي مشكلات خود را با همسر خويش در ميان بگذارد. لذا حرف هاي ناگفته در اين خانواده ها بسيار است و مجال مناسبي براي طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجيده، سنگيني مي كند و گاه به فضاي بيرون از خانه كشيده شده، براي ديگران مطرح مي شود و اين امر مورد قبول و پذيرش فرد بزرگتر نيست. زيرا او فكر مي كند كه همسرش اسرار خانواده را به بيرون از خانه برده، براي اين و آن نقل مي كند و اين خود موجب بروز اختلافات تازه اي مي شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها بر روي هم انباشته شده، او را افسرده مي كند. در حالي كه درد دل كردن به آرامش فرد كمك مي كند و او از اين كه همسري دارد كه به درد دلهاي وي گوش مي دهد، احساس آرامش مي كند، زيرا خوب شنيدن درد دلها بخشي از تسكين آلام است و بدين ترتيب فرد به پالايش رواني دست مي يابد. وجود چنين فضايي در خانواده ضامن سلامت و بهداشت رواني زوجين است. وجود كمرويي بسيار و رنج آور مانع بيان دردها شده، چون تخليه رواني صورت نمي گيرد، سلامت رواني فرد كوچكتر در معرض خطر قرار مي گيرد. خانم جواني مي گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من هميشه با وي رودربايستي داشتم. از وي سؤال شد: تا كي با همسرت رودربايستي داشتي؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.
8. دادن امتيازات بيش از حد در اين نوع خانواده ها،
معمولاً مشكل ديگر اين است كه فرد بزرگتر براي اين كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگي تداوم يابد، بايد مدام به او امتيازاتي بدهد كه وي را به دوام زندگي دلگرم كند. اما هر كس قادر نيست كه مدام چنين امتيازاتي بدهد، زيرا گاه دادن اين نوع امتيازها براي فرد بزرگتر غير قابل تحمل و يا غير ممكن مي گردد و بدين ترتيب از انگيزه طرف مقابل براي ادامه زندگي مي كاهد. از سويي طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خويش اطلاع يافته درصدد اخذ امتيازهاي بيشتري بر مي آيد و تقاضاهاي فراوان جواني پر انرژي و توانا، اختلافات خانواده را تشديد و جو ناامني را بر خانه حكمفرما مي كند و بدين ترتيب خانواده اي نابسامان شكل مي گيرد كه كشمكشهاي ناشي از آن، از ارزش والدين در نزد فرزندان مي كاهد و در نتيجه تأثيرات تربيتي آنها را نيز كاهش مي دهد.
9. ترس و ناامني
در مواردي هم ديده مي شود كه فرد كوچكتر، دچار ترس و و حشت مي شود و اين هنگامي اتفاق مي افتد كه مرد خانواده از سن و سال بيشتري برخوردار است.
یک نکته مهم در ازدواج موفق که بر می گردد به همان صداقت این است که از روز اول که با هم به صحبت می پردازیم و می خواهیم یکدیگر را بشناسیم واقعا" صادقانه هر آنچه هستیم را به فرد مقابل نشان دهیم . زیرا هرکس خودش را بهتر از دیگران می شناسد وبه زوایای وجودی خودش معترف است پس در مراحل اولیه بهتر است فرد برای سرعت بخشیدن به روابط عمیق تر- خودش خودش را آنچنان که هست معرفی کند این امر یک حسن بزرگی که دارد این است که اگر فرد مقابل مارا با توجه به آنچه که هستیم نمی تواند بپذیرد پس بهتر است در همان مراحل اولیه که هنوز روابط عاطفی قوی نشده این جدایی صورت گیرد که مشکلات و ضربه های روحی در آینده پیش نیاید.
در مراحل اولیه بعضی ها تظاهر می کنند و آنچنان که هستند خود را نشان نمی دهند و گاهی دروغ و ریا هم بکار می برند ولی سوال این است که تا چه مدت انسان می تواند تظاهر کند و خواه نا خواه روزی حقیقت برملا می شود و از قدیم گفته اند خورشید همیشه پشت ابر نمی ماند و آدمی وقتی روابطش بیشتر شود برخوردها نیز بیشتر شده و بالاخره دیر یا زود طرف مقابل به ماهیت ما پی می برد و در چنین شرایطی اگر ما دروغگو جلوه کنیم دیگر ذهنیت فرد مقابل در مورد ما هرگز قابل ترمیم نخواهد بود و همیشه در ذهن آن شخص ما یک فرد متظاهر خواهیم یود.
بارها و بارها دیده و شنیده ایم که افراد در اول آشنایی خود برای آنکه وصلتی و ازدواجی صورت گیرد دروغهایی را گفته اند و به هدف ازدواج هم رسیده اند ولی پس از گذشت زمانی کوتاه یا حتی طولا نی حقیقت که برملا شده ازدواج به طلاق و جدایی کشیده شده است البته در بعضی موارد دیده شده که جدایی صورت نگرفته آن هم فقط بخاطر وجود بچه ای که در زندگی بوجود آمده و در اصل فرد بخاطر فرزندش فداکاری کرده و طلاق نگرفته ولی دیگر در چنین زندگی که به اجبار باشد اعتماد و عشق وجود ندارد و از شما می پرسم آیا این چنین زندگی ارزش دارد؟ به نظر من اسم این نوع از روابط را دیگر زندگی نمی توان گذاشت بهتر است بگوییم مردگی . چون روابط در چنین شرایطی با سردی می باشد وبسیاری از اهداف والا در زندگی مثل گذشت و فداکاری و غیره به خاطر فرد دروغگو از بین میرود و بی معنا می شود .
نکته مهم بنظر من این است که افراد به خصوص جوانها در ابتدا که یکدیگر را می بینند اگر همانطور که در ابتدای بحث گفتم عشق و هوس را وعشق و محبت زودگذر را تشخیص ندهند دچار اشتباه می شوند زیرا اگر دچار هوس باشند هدفشان فقط وصال یار است و بس و حاضرند هر کاری بکنند که به یار خود برسند و ازدواج را بهترین راه وصال می دانند و برای این هدف ممکن است هر کاری را درست یا نادرست انجام دهند. ولی شخصی که عاقل است و عاشق واقعی است به وصال یار فکر می کند ولی فکر او فکری است عمیق تر. او به وصالی می اندیشد که جاو��انه باشد وصالی باشد که هرگز به جدایی منجر نشود فرد عاقل می گوید ازدواجی باید صورت گیرد که هرگز فکر جدایی در آن رخنه نکند زیرا ضربه ای که فرد پس از ازدواج از جدایی می خورد خیلی سنگین تر از ضربه ای است که فرد از جدایی در مراحل قبل از ازدواج می خورد و این دو ضربه قابل مقایسه نیستند.
لذا اگر فردی عاقل باشد باید با خود بگوید من هر آن چه هستم را عنوان می کنم من موجودی هستم که دارای خوبیها و بدیهایی هستم که جزئی از وجودم شده اند و در بسیاری از موارد هم نمی توانم خود را تغییر دهم حال اگر کسی من را دوست دارد باید من را آنچنان که هستم دوست بدارد با خوبیها و با بدیهایم . زیرا خوبیها را که همه دوست دارند و این امری است مسلم ولی اگر کسی توانست بدیها و یا نقاط ضعف من را تحمل کند و دوستم داشته باشد این مهم است . پس من آنچه حقیقت وجودی ام هست را می گویم حال اگر یارم مرا پذیرفت که زهی سعادت و اگر نپذیرفت چه بهتر که قبل از ازدواج تصمیم به جدایی گرفته شود زیرا اگر قرار باشد من پذیرفته نشوم ممکن است بعد از ازدواج از من جدا شود که این امر باعث دلخوری یارم میشود و من که آدم عاقل و عاشقی هستم رنجش یار ومعشوق را نمی پذیرم زیرا این امر برای هر دوی ما مسئله ساز میشود .
پس می بینیم با یک چنین نگرشی فرد می تواند پا یه های یک ازدواج موفق را بنیان نهد. این نگرش فقط در گرو عقل و عشق است زیرا عشق دروغ را نمی پذیرد و عقل روابط نا پایدار را نمی پسندد.
البته گاهی اوقات ا فراد با دیگران رابطه برقرار می کنند برای اهداف مختلف. بعضی ها برای تنوع و خوشگذرانی و بعضی ها برای پر کردن خلا های روحی روانی و حتی بعضی ها از همان ابتدا به فکر تداوم روابطشان نیستند و تعبیرشان دوستی زود گذر است در چنین شرایطی افراد شاید خود را مستلزم داشتن صداقت و یکرنگی ندانند ولی اگر ما رابطه ای را برقرار کردیم که در آن هدفمان ازدواج است باید وباید به صداقت بی کم وکاست ایمان داشته باشیم و عمل کنیم زیرا کسی که به ازدواج فکر می کند مسلما" به فکر رابطه ای پایدار هست و هرگز نمی تواند بفکر ریسک باشد و فکر جدایی را هم نمی کند پس باید بنیادی محکم را تجسم نماید.
جالب این است که برای شما بگویم تا به حال چند ین نفر را می شناسم که با یکدیگر رابطه برقرار کرده اند فقط به خاطر سرگرمی و یا پر کردن اوقات جوانیشان و چون هدف مقدسی هم نداشته اند برای جلب توجه و سرگرمی بقول معروف برای طرف مقابلشان خالی بندی هایی را هم کرده اند مثلا" گفته اند من دارای خانواده آنچنانی هستم یا شغل خوبی دارم ویا تحصیلات عالیه دارم و از این خالی بندی ها بقول خودشان صرفا" برای خنده کرده اند . ولی نکته حائز اهمیت این است که این افراد در طی مراوده هایشان کم کم به طرف مقابل دل بسته اند و هر چند در ابتدا هدفشان یک دوستی ساده بوده ولی کم کم عاشق شده اند . خدا شاهد است موردی را دید ه ام که ماتم گرفته بود که من حالا عاشق شده ام و حالا نمی توانم به یارم بگویم حرفهای گذشته ام دروغ بوده و اگر راستش را بگویم او را از دست می دهم و حالا که عاشق شده ام هم دوست ندارم دروغ بگویم و مانده بود که چه بکند . زیرا می دانست دروغهایش باعث جدایی می شود .آیا بهتر نیست با درایت همه ما چنین شرایطی را برای خود مجسم کنیم و از ترس بروز آن از بوجود آمدنش جلوگیری نماییم. که تنها عامل جلوگیری کننده بنظر من صداقت است و بس .
آدمی باید در همه نوع از روابط خود با راستی و صداقت پیش برود بخصوص در امر ازدواج این را بخاطر بسپارید و عمل کنید
یکی دیگر از ارکان موفقیت در روابط انسانی بخصوص ازدواج صداقت است.
این واژه برای من کلمه ای است مقدس و با تمام وجودم به آن ایمان دارم و خوشبختی خود را مدیون آن هستم و صداقت را جهت بدست آوردن سعادت واقعا" معجزه آسا می دانم .
همه می دانیم صداقت یعنی راستی و درستی و امری است که همه آن را می پسندند ولی صداقت وقتی معجزه آسا است که ما آن را در زمانی خرج کنیم که حتی می دانیم به ضرر خودمان ممکن است تمام شود اگر در چنین شرایطی هم صادقانه رفتار کردیم باید خود را فردی با صداقت بدانیم .
در ارتباطات اولیه دو نفر ممکن است بسیاری از موارد را به یکدیگر بگویند ولی در بسیاری از موارد حرفی نمی زنند و استدلال می کنند که ما چیزی نگفتیم و دروغ هم نگفتیم بنظرمن گاهی نگفتن و کتمان کردن هم دروغگویی محسوب می شود.
ما میدانیم که همه مردم دوست دارند در نظر دیگران فردی مثبت و موجه جلوه کنند و حتی دوست دارند دیگران نسبت به آنها افکار منفی هم نداشته باشند و از طرفی همه ا نسانها دارای خصیصه های خوب و بد هستند و انسان موجودی جایز الخطا می باشد و ممکن است گاهی اعمال ناشایست از او سر بزند و حتی ممکن است گاهی افکار پلید از ذهن آ دمی عبور کند ولی هرگز به زبان نمی آورد چون می ترسد دیگران در موردش قضاوت بدی داشته باشند اینجاست که یک مقدار افراد دچار سردر گمی میشوند و بخاطر قضاوت دیگران صداقتشان زیر سوال می رود و خیلی از مسائل را عنوان نمی کنند بخاطر آن که موجه جلوه نمایند.
مثالی در مورد خودم می زنم من بارها و بارها پیش آمده که می دانستم اگر افکارم را به زبان بیاورم حتما" همسرم در مورد من قضاوت بدی می کند و پیش خودش می گوید مثلا" چه آدم حسود یا بخیل و یا بدجنس و از این قبیل فکرها در مورد من می کند ولی با این وجود من چون همسرم را جزئی از خودم می دانم و چون عقیده دارم زن وشوهر باید یک روح در دو کالبد باشند لذابا چنین دیدی انسان خودش را از خودش مخفی نمی کند و صداقت را هم رکن اساسی در زندگی ام می دانم پس به راحتی همه افکار و عقایدم را بیان می کنم و به همسرم هم می گویم چون تو را دوست دارم و تو را جزئی از خودم می دانم با توهمه چیز را می گو یم تا هم سبک شوم و هم اینکه تو بهتر من را بشناسی و راهنمایی ام بکنی و حالا هم طوری شده که همسرم هم به راحتی آنچه را در ذهن خود دارد به زبان می آورد و در مورد خوب و بد بودن اعمال و افکارمان با هم گفتگو می کنیم و اگر نسبت به عقاید یکدیگر انتقاد ویا ایرادی هم بگیریم برای هم جبهه گیری نمی کنیم و قصد تلافی و یا سرکوب همدیگر را نداریم و با دلیل و منطق یکدیگر را متقاعد می کنیم و گاهی هم پیش می آید که هیچ کدام نمی توانیم طرف مقابل را متقاعد نماییم لذا خیلی راحت می گوییم عقاید هرکس مختص خودش است و اختیار هر کس دست خودش می باشد لذا بحث را به اتمام می رسانیم. و برای اثبات نظراتمان پافشاری و جبهه گیری نمی کنیم.
منابع و ماخذ:
۱. قرآن كریم
۲. نوابینژاد، شكوه، «مشاوره پیش از ازدواج و خانوادهدرمانی»
۳. گوردون، توماس، «فرهنگ تفاهم در ازدواج»
۴. ملكمحمودی، امیر، «راهنمای ازدواج»
۵. قائمی، علی، «خانواده و مسائل همسران جوان»
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
موضوعات مرتبط با اين عنوان
رؤيايي نينديشيد
معناي ازدواج
ازدواج نكنيد اگر...
پيش شرط دوست داشتن همسر
سن ازدواج
باورهاي منطقي در مورد انتخاب همسر
خواستگاري
عشق اساس ازدواج نيست
نكاتي براي اولين جلسه خواستگاري
ازدواج آگاهانه،بهنگام و آسان
آغاز گفتگوي خواستگاري
ازدواج بهشت برين يا...
سؤالات خواستگاري
ايده هاي اشتباه در ازدواج
ترس از ازدواج
انگيزه،بلوغ، شناخت بعد از ازدواج
کليه حقوق مادي و معنوي سايت متعلق به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی ناصح مي باشد